کافه سوژه

فرهنگی ، اجتماعی

کافه سوژه

فرهنگی ، اجتماعی

http://s1.picofile.com/file/7500965799/r.jpg

  • خون قرمز ، چشمان سبز
  • چندی پیش مرتضا نیک در کافه اش پرسشی مطرح کرد ، پیرامون دلایل رکود فعالیت های فرهنگی و هنری در هرمزگان و پیرو آن از چندی دوستان وبلاگ نویس و سایر دوستان دعوت به عمل آورد تا در این گفتمان شرکت کنند . من هم به عنوان یکی از سایرین البته با تاخیر وارد این گفتمان شدم .
  • اول : صد البته که شرایط کنونی انجمن ها و گروه های فرهنگی و هنری در منطقه ما شرایطی در خور و شایسته نیست . اما به یاد داشته باشیم که گاهی خواه و ناخواه ، خشمگین از این که پتانسیل فرهنگ و هنر ما آن است و وضعیتش این چنین ، آن چنان خون قرمزی در جلوی چشمانمان سبز می شود که ناچار فانوس هایی که در این تاریکی قصد خودنمایی دارند را نادیده می گیریم .
  • دوم : گرچه آتش سوزی اخیرِ تالار آوینی ، گرمای تابستان و یا ماه رمضان و همچنین فقدان برنامه مدوّن سالانه در انجمن ها هر کدام می توانست و می تواند عامل موثری باشد ، در کمرنگ شدن فعالیت های فرهنگی و رکود فعالیت های هنری در ماه های اخیر اما هیچ کدام از این موارد جزو عوامل ریشه ای نیست و باید عیب اصلی را همانند بسیاری دیگر از موارد در زیر ساخت ها جُست .
  • فراموش نکنیم که بحث ما جامعه ایست ، که پس از متحمل شدن  ضربات متوالی و مخرب از جانب مدیریت های سلیقه ای ، دریافته که دیگر نباید امید زیادی ببندد به ادعاهای  افراد حاضر در رأس ارگان ها و ادارت بلکه باید خود برای خود آستین بالا بزند.
  • سوم : این که فعالیت های فرهنگی و هنری این روز ها در منطقه ما ، نمود و نماد بیرونی آنچنانی به همراه ندارد را نباید تمام و کمال به منزله  ی رکود ، خاموشی و خواب بودن فرهنگ و هنر در هرمزگان تلقی کرد . بلکه می توان آن را به خیزشی به عقب برای جهشی نسبتاً بلند تشبیه کرد .
  • شاید جمله ی فوق بیش از اندازه خوش بینانه به نظر بیاید اما حقیقت این است که بخش عمده جامعه و فرهنگی و هنری از وضعیت کنونی خرسند نیستند و خود را در برابر این وضعیت مسیول می بینند و البته که در تکاپوی فرار از این بن بست به دنبال راه چاره می گردند . با توجه به فعالیت های انگشت شمار برخی انجمن ها می توان به نشانه هایی پی برد که شاید این جامعه ، ناامید از راه های آزموده شده قبلی درگیر یک آزمون و خطاست .
  • آزمودن اینکه چگونه می توان فارغ از آمد و شد های متدوال در نهاد دولتی مربوط راهی پیدا کرد برای حضور مستمر . برای روشن تر شدن مسیله اشاره می کنم به دو انجمن هنری فعال استان راهی جدید برای برای جذب بودجه لازم پیش گرفته اند و بیش از بقیه به چشم آمدند ، انجمن موسیقی و انجمن عکاسان هرمزگان که هر دو در کنار تلاش های مستمر اعضا توانستند با جذب اسپانسر از بخش های خصوصی بیش از بقیه فضای فرهنگی و هنری هرمزگان را روشن کنند .
  • نظر شما چیست ؟ آیا فرهنگ و هنر ما نیز بیش از پیش به سمت اسپانسرها خواهد رفت ؟ آیا بخش خصوصی مایل به سرمایه گذاری در بخش فرهنگی و هنری خواهد بود ؟
  • مهمان کافه : مصطفی ذاکری

http://s3.picofile.com/file/7500899137/gol.jpg

  • گلدان های مامان مینو
  • مامان مینو بعد از ازدواج با اسماعیل آقا قصد کردند بروند محله آبا و اجدادی شان [باغ منیر] یک خانه بگیرند و زندگی کنند . مینو از مادر مرحومش مهرانه چهارگلدان به ارث برده بود ، یاس زرد ، میخک هندی ، شمعدانی بنفش و پامچال . صب به صب گلدانها را می گذاشت روی پله ها دم پاگرد و پنجره راهرو را نیمه باز می گذاشت تا نسیمی بخورد به گل ها ، آنقدر آب به خوردشان می داد تا مبادا رنگ و رویشان بپرد . به اسماعیل سپرده بوده حساب آب معدنی گل ها را از آب خانه جدا کند . مامان مینو عادت داشت صب ناشتاخورده قبل از آنکه ممدآقا ، همسایه طبقه بالایی شان ، از واحد بیرون آید از لای در ببیند ممدآقا جلوی گلدان ها می ایستد یا نه ، زل می زند ، گلدان ها قند توی دلش آب می کند یا نه .مامان مینو به محض رفتن ممدآقا می رفت توی راهرو عطر می زد تا بوی خوش بپیچد همسایه ها غیرتی شوند گلدان بگذارند جلوی خانه شان . مامان مینو حالا هفتاد و سه ساله است و هنوز منتظر است ممدآقا گلدان بخرد ، نه برای خانه خودش ، برای خانه ی مامان مینو ، او چهارده سالی می شود که ام اس دارد . سالها پیش ممدآقا که در درمانگاه دکتر مختاری کار می کرد جواب آزمایش مامان مینو را آورده و توی گلدان گذاشته بود . مامان مینو حالا نمی تواند گلدان بگذارد جلوی در .
  • عکس : سپهر صفایی


http://s3.picofile.com/file/7501142903/barf.jpg

  • برف در بندرِ ، عباس آقا
  • پس از آغاز فصل پاییز فیلم کوتاه داستانی [برف در بندرِ ، عباس آقا] دومین تجربه مرتضا نیک وارد مرحله پیش تولید می شود . [برف...] یک درام اجتماعی ست که قصه اش در بندرعباس روایت می شود . [برف...] را مرتضا نیک نوشته و عبدالحسین رضوانی در مقام مدیرتصویربرداری در این پروژه همکاری می کند.نگارش و بازنویسی نهایی [برف...] همزمان با مرحله پیش تولید به اتمام می رسد . این فیلم در صورت مهیا شدن شرایط نیمه ی پاییز وارد مرحله تولید می شود.